گر چه ز جهان جوي نداريم
شاعر : فخرالدين عراقي
هم سر به جهان فرو نياريم | | گر چه ز جهان جوي نداريم | عالم همه حبهاي شماريم | | زان جا که حساب همت ماست | ما شيفتهي يکي نگاريم | | خود با دو جهان چکار ما را؟ | در بند کمند زلف ياريم | | کي صيد جهان شويم؟ چون ما | بر جان همه عشق او نگاريم | | در دل همه مهر او نويسيم | از خاک بتر هزار باريم | | اين خود همه هست، بر در او | با آنکه ز عشق زار زاريم | | ما خود خجليم از رخ يار | وز گفتهي خويش شرمساريم | | از کردهي خود سياهروييم | وصلش به چه روي چشم داريم؟ | | رويش به کدام چشم بينيم؟ | با اين همه هم اميدواريم | | ما در خور او نهايم، ليکن | کز ديده و جانت دوست داريم | | اي دوست، گناه ما همين است | بنگر که: چگونه جان سپاريم | | باري، به نظارهاي برون آي | ديري است که ما در انتظاريم | | بر بوي نظارهي جمالت | بنگر که: چگونه جان سپاريم | | يک ره بنگر سوي عراقي | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}